امروز حاج آقا جوکر حرفای خیلی قشنگی میزد.

میفرمودن:من فک میکردم زندگیم یه تراژدیه،ولی متوجه شدم یه کمدی بوده.ما هم همینطور.

درجایی دیگه فرمودن که مردم اکثرا شخصیت‌شونو پشت یه نقاب قایم میکنند.

همچین خاطرنشان کردند که امیدوارم مرگم بیشتر از زندگیم احساساتو برانگیزه.

یه چیز خوب‌تر هم این بود که میگفتن سخترین چیز اینه که مردم ازت چیزیو انتظار دارن که واقعا نیستی.(البته جمله رو تغییر دادم.)

گل سرسبد جمله‌هاش هم این بود که همونجوری که ما طنز بودن یا نبودن یه چیزی رو تعیین میکنیم، تعیین خوب و بد بودنش هم دست خود ماست.

و آخری اینوکه زندگی یه شوخی بیش نیست.

خیلی چیزا دیگه هم بود

همین جملات حضرت جوکر بسه با خزعبلات خودم به متن گند نزنم بهتره.

تا درودی دیگر بدرود.


این قسمت سوالی نیس.طرح،ایده،آرزو،رویا و.هرچیزی هست جز سوال.

فقط یه چی،آقا پاسپورت چیه؟گذرنامه و ویزا چی؟لاتاری و گرین کارت و اینا چی میگن؟

آقا نقشه جهان به نظرم چیز خوبیه،منتها فک میکنم این خط و خطوط پررنگ یه مقدار زشتش کردن.

قضیه چیه؟!همی الان من اگه بخوام از رو یکی ازین خطا بپرم اونور پدرم که هیچی،مادرم هم هیچی ،کل خاندان و هفت جدم هم دربیاد فایده نداره.

اصن این خطوطو کی کشیده،با اجازه کی کشیده.ما اینجا چکاره ایم و چرا نظر مارو نپرسیدن.

یه سریال شروع شد.

بقیشو بعدا مینویسم


یه سوالی که پیش میاد اینه که؟آیا یه پسر یا دختر جوون تاب قانونای پدر مسن‌ش رو داره یا نه؟

اگه نداره مشکل چیه؟مشکل از فرزنده یا از پدر؟از نظر پدر همه چی اکیه و مشکل بچه‌شه از نظر بچه هم دقیقا برعکسه؟

حالا این بنا بر سن و اختلاف عقاید نسل‌ها و اینجور کششرا هس کار ندارم.

اصن یه وضعیتی رو در نظر بگیریم که یه برادر برا خواهرش یا برعکس قانون میذاره که اختلاف سنی هم ندارن؟این چی؛درسته یا نه؟

در سطح بالاتر،مثلا قانونای یه قانون‌گذار در سطح جامعه چی؟از کجا معلوم قانونا اشتباه نباشه.

اصن قانون یعنی چی؟ ما در سطح خانواده قانون داریم،در سطح فامیل داریم،در سطح شهر،کشور، جامعه بین‌الملل، حتی در پایین ترین سطح ما حتی برا خودمون هم قانون میذاریم. آخه اینا یعنی چی؟

به نظر من قانون یعنی محدودیت و خلاص.هیچ معنی دیگه نداره.

البته منظورم ازینا این چرت وپرتای ساده و دم‌دستی مثل حجاب و این خزعبلات نیس ها!

برا مثال همین قانونای نمیدونم ازدواج،سک.س،حتی قتل،خودکشی وخیلی چیزا دیگه.

به نظرم همون قانونایی که شیرها برا محل زندگیشون گذاشتن بهترین قانونه.مثلا قانون گذاشتن که آهو اگه خیلی زرنگ باشه هم سرعت فرارشو میبره بالا هم مخفیگاه درست حسابی پیدا میکنه وگرنه هر گونه اتفاق تلخ و ناخوشایندی به عهده خودشه.والا

یا حتی قانون میگه مارها هرجا دوست دارن برن از خونه خرگوش روی زمین گرفته تا خونه سنجاب رو درخت.به جاش عقاب هم میتونه مارهارو شکار کنه.عقابم حالا یه جوری به فنا میره اگه حقش باشه.

به هر حال نیومده رو تک تک درختا تابلو و بنر بزنه که هاااای اهالی جنگل این قانون اینجاس و همگی ملزم به رعایتش هستین.

همه دیگه خودشون میدونن یه قانون اونجا هس و همون قانون جنگل هس.تااماام


جالبه تا وقتی همه چی گل و بلبله،همه چی گل و بلبله.فقط کافیه سردرد بشی حالا یا مشکل فراتر از سردرد،اون وقته که تازه همه یاد خیلی چیزا میفتن از شیر مادرشون که تو دوسالگی مکیدن تاااا داستاناا و خرابکاریای بچگیشون والا آخر.

آخه چرا واقعا،اولش همین سوال پیش میاد چرا قبل سردرد این فکر نبود؟نمیدونم شاید لامصب یه ویروسایی هستن که موقع بیماری و استرس و بدبختی فعلا میشن و میوفتن به مغزت و یه قسمتایی رو قلقلک میدن.

همون قضیه‌س که میگن ناخدا‌های کشتی فقط وقت طوفان ناخدا هستن بقیه موارد واسه خودشون پروبالی دارن که بیا و ببین.

حالا نمیگم این قضیه بده یا حتی نمیگم هم خوبه.اصن کاری ب خوب و بدش ندارم.میخوام بگم چرا آدم واقعا تکلیفش با خودش مشخص نیس؟

باز همین فراتر بره مثلا سردردش به قدری زیاد و طولانی بشه که از حد معمول خیلی فراتر بره.چی میشه اونوقت.فک میکنم همون ویروسا قبلی باز یه جاهای دیگه رو شروع میکنن به قلقلک دادن.

به داستانای دیگه شروع میشه اونوقته که همه میشن استیون هاوکینگ.

من فک میکنم اینجور دردای طولانی و حتی همیشگی واسه همه لازمه.فک میکنم درد اولش آدمو گیج میکنه یه مقدار نفهم میشه آدم. ولی تو دراز مدت و زیادیش دقیقا برعکس عمل میکنه. آدمو از نفهمی میاره بیرون،اون موقع‌س میفهمی دورو برت چ خبره.میفهمی با خودت چندچندی.میفمی فرق پدر با پدردرآر زمین تا آسمونه.میفهمی نیازی نیس نگران خرابکاریای بچگیت باشی.

میفهمی که تا الان درد داشتی منتها یه مدلی بوده که خودت متوجه نمیشدی،خیلی هم درد بدتری بوده،این موقع هاس که خیلی چیزا رو میفهمی و خیلی چیزارو که تا الان برات مهم نبوده متوجه میشی که چقد مهمه ولی تو هیچوقت اونا نخواهی دونست.که باز این میشه درد روی درد.

اون وقته که آرزو میکنی که ای کاش تو هم یه خوکچه هندی بودی،آرزو میکنی که ازین به بعد همه با سندروم داون متولد بشن.


این همه دانشمند اومدن و رفتن.یه سری هم هنوز هستن.پس دارن چ گلی ب سرشون میکنن.والا من اگه دانشمند بودم.الان به همه میگفتم چجوری به وجود اومدن.اولین بار کی بودن،این جهان چیه و چقده، جهان دیگه هم هس یانه،اول و آخر این جهان چیه،آخر خودمون چیه،بمیریم چی میشه،دوباره زنده میشیم یا نه،تناسخ هست یا جهان دیگه‌ای هس شایدم هیشکدوم.

به همه میگفتم زندگی چی هس،درد چیه،شادی و لذت چیه،قانون چیه، اصن این قانون هم واسه خودش داستانیه اینکه کی قانون میذاره،البته منظورم قانونای گندس نه مثلا قانون راهنمایی و رانندگی،و برچه اساسی قانون میذاره؛اینا رو به موقع‌ش میگیم.فعلا بماند.

ولی واقعا اینا همه سواله،یعنی این دانشمندا به یه طریقی نمیتونن یه سیری در گذشته‌ها کنن،ببینن قضیه از چه قراره. ببینن کی الان راست میگه کی دروغ بعد بیان بگن به مردم.که بلکه انقد جنگ و دعوا نباشه.

یعنی واقعا نمیتونن یه چیزی اختراع کنن ک مثلا تو هوا پخش بشه همه گشنه‌ها سیر بشن.همه بدبخت بیچاره ها سرحال بیان.همه به هرطریقی دوس دارن بشن.من اگه دانشمند بودم همه این کارا‌رو میکردم.

حیف ک دانشمند نیستم هیچ .اصن موضوع این نبود از سرفصل متن مشخصه یه چی دیگه میخواسم بگم بالکل موضوع عوض شد.

منتها کلیتشو بگم میخواسم بگم هیچ وقت آرزو نکنیم که بخوابیم و بیدار نشیم؛ برعکس آرزو کنیم بیدار ک شدیم اونو دیگه نبینیم،اونکه باعث مشکلاته،اون ک بانیه فلاکت و بدبختیه.حالا هر مادر ف.اکری میخواد باشه.ازما گفتن بود.اون که دستمون بهش نمیرسه.اگه یه درصد هم احتمالش هس که دستمون بهش میرسه آرزو کردن نمیخواد خودمون جررش میدیم.طرف حساب اونیه که گنده‌ترین ،گولاخ‌ترین،دیوث‌ترین و حدود هفتاد هشتاد ترین دیگه هم از صفاتشه،اونو آرزو کنیم نباشه.

دهنشو باید.


نمیدونم تا حالا متوجه این شدید ک عنکبوت ها معمولا تارشون رو بیشتر کنج و گوشه و جاهای کم رفت و آمد درست میکنن.حتی جاهایی که باد هم کمتر رد میشه.نمیدونم عشقشون همینه یا میترسن ازین که جاهای دیگه بسازن.اگه عشقشونه که خیلی عشق مذخرفی دارن البته قابل احترامه.اگه هم میترسن ک تکلیفش مشخصه.

فک کنم افراد بزرگ و پادشاهان و اینجور اوسگولا هم همینجورن شماها کی دیدین که مثلا رهبر کره شمالی با اون اهن و تولوپش مثلا بره سواحل آنتالیا لم بده.این جور افراد  هم فک کنم یه نوع عنکبوت هستن در عین حال ک قدرتمند هستن ولی بازم ترسو هستن.البته بعضی عنکبوتا خونخوار هستن.

اصن هدف بحث ی نیس، خودم هم تمایلی به ت ندارم.موضوع افراد نیستن موضوع عنکبوت هم نیس موضوع این حرکت عنکبوت‌ها هست.حرکتشون،عملشون و رفتارشون.

یعنی چی یعنی یه گوشه میشینن و سر فرصت یه موجودو میگیرن تاراشونو دورش میپیچن و میخندن و میرقصن شادی میکنن و آخرسر هم خوششون بیاد میخورنش.ازون کنج بالا هم همه رو زیر نظر دارن.

در عین حال ک دهن همه رو سرویس میکنن خون خودشونو هم کردن تو شیشه.نمیتونن برن سواحل آنتالیا.

فک میکنم یه عنکبوت بازم مادر فا.کری باید باشه ک به صورت چهار دست و پا  با چشمان سرخ و دندان های دراز و آغشته به خون حالت حمله گرفته و داره از یه کنجی همه رو میپاد و هی میخنده و هی میرقصه.تمام سرگرمیشم اینه هی یکیو بگیره بپیچونه داخل تارش و هی دست و پا زدن طعمشو ببینه و به جون کندن و تلاش کردنش بخنده.حالا از هزار تا شاید یکیشونو محض خنده ول کنه.

اره دیگه بدی عنکبوت همینه که معمولا تنهاس.اگه دو سه تا باهم بودن شاید با هم میشستن فیلم ترسناک میدیدن و میخندیدن.ولی تنها که میشن اینکارا ازشون سر میزنه.

حالا ما به جهنم دلم برا خودشون میسوزه آخه کارای تکراری تا به کی.البته شایدم نحوه شکارشون و طعمه‌هاشون انقد متنوع و زیاد باشه که تا اخر جهان یه حال و هول جدید کنن.

به نظر من باید هرچی عنکبوت تو دنیا هستو باید با تارشون و خونشون سوزوند.

البته یه عنکبوت مادر هست،که مادر همه عنکبوتاس همون مادرف.اکرو له کنیم کار تمومه.


آقا یه سوال اگه یه نفر به شما ظلم کنه یا حقتونو ضایع کنه چیکار میکنین؟خب معلومه حقمونو میگیریم ازشخب آفرین بهتون حالا اگه نتونستین چیکار میکنین؟خب میریم پیش یه گولاخ تر که حقشو بذاره کف دستش.خب حالت سوم اگه به قول معروف از قضا سرکنگبین صفرا فزود چی؟یعنی گولاخ هم طرف اون شد چی؟ احتمالا شکایت و قانون و قاضی دیگه؟خب این حالت آخر اگه همه اینا هم حقی رو بهت ندادن چی؟؟؟؟!!!

آیا پا پس میکشین؟آیا قانع میشین که طرف مقابلتون حقه و شما ناحق؟حتی اگه اون لحظه مطمئن بودین ک حق با شماست،بازم میکشین کنار. یه درصد احتمال نمیدین مشکل از قاضی هس ،حتی اگه اون قاضی به عدالت شهره باشه.اصن قاضی به کنار به قوانین چی،شک میکنین یا نه؟

به قول مدیری صحبت از قوانین شد.یه بحث مفصل درمورد قوانین خواهیم داشت.

میخوام بگم خیلی چیزا که مطمئنیم درسته ولی اشتباه تعریف شده.سریع نباید بگیم چشم باشه و کنارش بذاریم.احتمال خطای جامعه،خطای قانون،خطای قاضی،یا حتی شاید خطا نباشه.شاید عمدا یه چیزی باشه ب ضرر ما ولی به نفع فرد یا گروهی دیگه.

دقیق تر یعنی حتی تمام جهان طرف مقابل باشن و تو یه طرف بازم احتمالش هس حق با تو باشه.

چه بسا همون قاضی القضات معروف هم کرم داشته باشه.

هیچ چیز بعید نیس.

تو این مواقع که دستت ب هیچ جا نمیرسه فقط میتونی فحش بدی،فحش ناموسی ، بدترین فحشی که ب ذهنت میاد.به هر کسی که دلت میخواد.تا خالی بشی.حتی فحش به اونایی که شاید تا چند لحظه پیش عاشقشون بودی و میپرستیتشون.

بهشون بدون هیچ پرده‌ای بگو فا.ک یو مادر فا.کر.بلکه از رو برن


امروز حاج آقا جوکر حرفای خیلی قشنگی میزد.

میفرمودن:من فک میکردم زندگیم یه تراژدیه،ولی متوجه شدم یه کمدی بوده.ما هم همینطور.

درجایی دیگه فرمودن که مردم اکثرا شخصیت‌شونو پشت یه نقاب قایم میکنند.

همچین خاطرنشان کردند که امیدوارم مرگم بیشتر از زندگیم احساساتو برانگیزه.

یه چیز خوب‌تر هم این بود که میگفتن سخترین چیز اینه که مردم ازت چیزیو انتظار دارن که واقعا نیستی.(البته جمله رو تغییر دادم.)

گل سرسبد جمله‌هاش هم این بود که همونجوری که ما طنز بودن یا نبودن یه چیزی رو تعیین میکنیم، تعیین خوب و بد بودنش هم دست خود ماست.

و آخری اینوکه زندگی یه شوخی بیش نیست.

خیلی چیزا دیگه هم بود

همین جملات حضرت جوکر بسه با خزعبلات خودم به متن گند نزنم بهتره.

تا درودی دیگر بدرود.


این قسمت سوالی نیس.طرح،ایده،آرزو،رویا و.هرچیزی هست جز سوال.

فقط یه چی،آقا پاسپورت چیه؟گذرنامه و ویزا چی؟لاتاری و گرین کارت و اینا چی میگن؟

آقا نقشه جهان به نظرم چیز خوبیه،منتها فک میکنم این خط و خطوط پررنگ یه مقدار زشتش کردن.

قضیه چیه؟!همی الان من اگه بخوام از رو یکی ازین خطا بپرم اونور پدرم که هیچی،مادرم هم هیچی ،کل خاندان و هفت جدم هم دربیاد فایده نداره.

اصن این خطوطو کی کشیده،با اجازه کی کشیده.ما اینجا چکاره ایم و چرا نظر مارو نپرسیدن.

یه سریال شروع شد.

بقیشو بعدا مینویسم


یه سوالی که پیش میاد اینه که؟آیا یه پسر یا دختر جوون تاب قانونای پدر مسن‌ش رو داره یا نه؟

اگه نداره مشکل چیه؟مشکل از فرزنده یا از پدر؟از نظر پدر همه چی اکیه و مشکل بچه‌شه از نظر بچه هم دقیقا برعکسه؟

حالا این بنا بر سن و اختلاف عقاید نسل‌ها و اینجور کششرا هس کار ندارم.

اصن یه وضعیتی رو در نظر بگیریم که یه برادر برا خواهرش یا برعکس قانون میذاره که اختلاف سنی هم ندارن؟این چی؛درسته یا نه؟

در سطح بالاتر،مثلا قانونای یه قانون‌گذار در سطح جامعه چی؟از کجا معلوم قانونا اشتباه نباشه.

اصن قانون یعنی چی؟ ما در سطح خانواده قانون داریم،در سطح فامیل داریم،در سطح شهر،کشور، جامعه بین‌الملل، حتی در پایین ترین سطح ما حتی برا خودمون هم قانون میذاریم. آخه اینا یعنی چی؟

به نظر من قانون یعنی محدودیت و خلاص.هیچ معنی دیگه نداره.

البته منظورم ازینا این چرت وپرتای ساده و دم‌دستی مثل حجاب و این خزعبلات نیس ها!

برا مثال همین قانونای نمیدونم ازدواج،سک.س،حتی قتل،خودکشی وخیلی چیزا دیگه.

به نظرم همون قانونایی که شیرها برا محل زندگیشون گذاشتن بهترین قانونه.مثلا قانون گذاشتن که آهو اگه خیلی زرنگ باشه هم سرعت فرارشو میبره بالا هم مخفیگاه درست حسابی پیدا میکنه وگرنه هر گونه اتفاق تلخ و ناخوشایندی به عهده خودشه.والا

یا حتی قانون میگه مارها هرجا دوست دارن برن از خونه خرگوش روی زمین گرفته تا خونه سنجاب رو درخت.به جاش عقاب هم میتونه مارهارو شکار کنه.عقابم حالا یه جوری به فنا میره اگه حقش باشه.

به هر حال نیومده رو تک تک درختا تابلو و بنر بزنه که هاااای اهالی جنگل این قانون اینجاس و همگی ملزم به رعایتش هستین.

همه دیگه خودشون میدونن یه قانون اونجا هس و همون قانون جنگل هس.تااماام


جالبه تا وقتی همه چی گل و بلبله،همه چی گل و بلبله.فقط کافیه سردرد بشی حالا یا مشکل فراتر از سردرد،اون وقته که تازه همه یاد خیلی چیزا میفتن از شیر مادرشون که تو دوسالگی مکیدن تاااا داستاناا و خرابکاریای بچگیشون والا آخر.

آخه چرا واقعا،اولش همین سوال پیش میاد چرا قبل سردرد این فکر نبود؟نمیدونم شاید لامصب یه ویروسایی هستن که موقع بیماری و استرس و بدبختی فعلا میشن و میوفتن به مغزت و یه قسمتایی رو قلقلک میدن.

همون قضیه‌س که میگن ناخدا‌های کشتی فقط وقت طوفان ناخدا هستن بقیه موارد واسه خودشون پروبالی دارن که بیا و ببین.

حالا نمیگم این قضیه بده یا حتی نمیگم هم خوبه.اصن کاری ب خوب و بدش ندارم.میخوام بگم چرا آدم واقعا تکلیفش با خودش مشخص نیس؟

باز همین فراتر بره مثلا سردردش به قدری زیاد و طولانی بشه که از حد معمول خیلی فراتر بره.چی میشه اونوقت.فک میکنم همون ویروسا قبلی باز یه جاهای دیگه رو شروع میکنن به قلقلک دادن.

به داستانای دیگه شروع میشه اونوقته که همه میشن استیون هاوکینگ.

من فک میکنم اینجور دردای طولانی و حتی همیشگی واسه همه لازمه.فک میکنم درد اولش آدمو گیج میکنه یه مقدار نفهم میشه آدم. ولی تو دراز مدت و زیادیش دقیقا برعکس عمل میکنه. آدمو از نفهمی میاره بیرون،اون موقع‌س میفهمی دورو برت چ خبره.میفهمی با خودت چندچندی.میفمی فرق پدر با پدردرآر زمین تا آسمونه.میفهمی نیازی نیس نگران خرابکاریای بچگیت باشی.

میفهمی که تا الان درد داشتی منتها یه مدلی بوده که خودت متوجه نمیشدی،خیلی هم درد بدتری بوده،این موقع هاس که خیلی چیزا رو میفهمی و خیلی چیزارو که تا الان برات مهم نبوده متوجه میشی که چقد مهمه ولی تو هیچوقت اونا نخواهی دونست.که باز این میشه درد روی درد.

اون وقته که آرزو میکنی که ای کاش تو هم یه خوکچه هندی بودی،آرزو میکنی که ازین به بعد همه با سندروم داون متولد بشن.


این همه دانشمند اومدن و رفتن.یه سری هم هنوز هستن.پس دارن چ گلی ب سرشون میکنن.والا من اگه دانشمند بودم.الان به همه میگفتم چجوری به وجود اومدن.اولین بار کی بودن،این جهان چیه و چقده، جهان دیگه هم هس یانه،اول و آخر این جهان چیه،آخر خودمون چیه،بمیریم چی میشه،دوباره زنده میشیم یا نه،تناسخ هست یا جهان دیگه‌ای هس شایدم هیشکدوم.

به همه میگفتم زندگی چی هس،درد چیه،شادی و لذت چیه،قانون چیه، اصن این قانون هم واسه خودش داستانیه اینکه کی قانون میذاره،البته منظورم قانونای گندس نه مثلا قانون راهنمایی و رانندگی،و برچه اساسی قانون میذاره؛اینا رو به موقع‌ش میگیم.فعلا بماند.

ولی واقعا اینا همه سواله،یعنی این دانشمندا به یه طریقی نمیتونن یه سیری در گذشته‌ها کنن،ببینن قضیه از چه قراره. ببینن کی الان راست میگه کی دروغ بعد بیان بگن به مردم.که بلکه انقد جنگ و دعوا نباشه.

یعنی واقعا نمیتونن یه چیزی اختراع کنن ک مثلا تو هوا پخش بشه همه گشنه‌ها سیر بشن.همه بدبخت بیچاره ها سرحال بیان.همه به هرطریقی دوس دارن بشن.من اگه دانشمند بودم همه این کارا‌رو میکردم.

حیف ک دانشمند نیستم هیچ .اصن موضوع این نبود از سرفصل متن مشخصه یه چی دیگه میخواسم بگم بالکل موضوع عوض شد.

منتها کلیتشو بگم میخواسم بگم هیچ وقت آرزو نکنیم که بخوابیم و بیدار نشیم؛ برعکس آرزو کنیم بیدار ک شدیم اونو دیگه نبینیم،اونکه باعث مشکلاته،اون ک بانیه فلاکت و بدبختیه.حالا هر مادر ف.اکری میخواد باشه.ازما گفتن بود.اون که دستمون بهش نمیرسه.اگه یه درصد هم احتمالش هس که دستمون بهش میرسه آرزو کردن نمیخواد خودمون جررش میدیم.طرف حساب اونیه که گنده‌ترین ،گولاخ‌ترین،دیوث‌ترین و حدود هفتاد هشتاد ترین دیگه هم از صفاتشه،اونو آرزو کنیم نباشه.

دهنشو باید.


نمیدونم تا حالا متوجه این شدید ک عنکبوت ها معمولا تارشون رو بیشتر کنج و گوشه و جاهای کم رفت و آمد درست میکنن.حتی جاهایی که باد هم کمتر رد میشه.نمیدونم عشقشون همینه یا میترسن ازین که جاهای دیگه بسازن.اگه عشقشونه که خیلی عشق مذخرفی دارن البته قابل احترامه.اگه هم میترسن ک تکلیفش مشخصه.

فک کنم افراد بزرگ و پادشاهان و اینجور اوسگولا هم همینجورن شماها کی دیدین که مثلا رهبر کره شمالی با اون اهن و تولوپش مثلا بره سواحل آنتالیا لم بده.این جور افراد  هم فک کنم یه نوع عنکبوت هستن در عین حال ک قدرتمند هستن ولی بازم ترسو هستن.البته بعضی عنکبوتا خونخوار هستن.

اصن هدف بحث ی نیس، خودم هم تمایلی به ت ندارم.موضوع افراد نیستن موضوع عنکبوت هم نیس موضوع این حرکت عنکبوت‌ها هست.حرکتشون،عملشون و رفتارشون.

یعنی چی یعنی یه گوشه میشینن و سر فرصت یه موجودو میگیرن تاراشونو دورش میپیچن و میخندن و میرقصن شادی میکنن و آخرسر هم خوششون بیاد میخورنش.ازون کنج بالا هم همه رو زیر نظر دارن.

در عین حال ک دهن همه رو سرویس میکنن خون خودشونو هم کردن تو شیشه.نمیتونن برن سواحل آنتالیا.

فک میکنم یه عنکبوت بازم مادر فا.کری باید باشه ک به صورت چهار دست و پا  با چشمان سرخ و دندان های دراز و آغشته به خون حالت حمله گرفته و داره از یه کنجی همه رو میپاد و هی میخنده و هی میرقصه.تمام سرگرمیشم اینه هی یکیو بگیره بپیچونه داخل تارش و هی دست و پا زدن طعمشو ببینه و به جون کندن و تلاش کردنش بخنده.حالا از هزار تا شاید یکیشونو محض خنده ول کنه.

اره دیگه بدی عنکبوت همینه که معمولا تنهاس.اگه دو سه تا باهم بودن شاید با هم میشستن فیلم ترسناک میدیدن و میخندیدن.ولی تنها که میشن اینکارا ازشون سر میزنه.

حالا ما به جهنم دلم برا خودشون میسوزه آخه کارای تکراری تا به کی.البته شایدم نحوه شکارشون و طعمه‌هاشون انقد متنوع و زیاد باشه که تا اخر جهان یه حال و هول جدید کنن.

به نظر من باید هرچی عنکبوت تو دنیا هستو باید با تارشون و خونشون سوزوند.

البته یه عنکبوت مادر هست،که مادر همه عنکبوتاس همون مادرف.اکرو له کنیم کار تمومه.


آقا یه سوال اگه یه نفر به شما ظلم کنه یا حقتونو ضایع کنه چیکار میکنین؟خب معلومه حقمونو میگیریم ازشخب آفرین بهتون حالا اگه نتونستین چیکار میکنین؟خب میریم پیش یه گولاخ تر که حقشو بذاره کف دستش.خب حالت سوم اگه به قول معروف از قضا سرکنگبین صفرا فزود چی؟یعنی گولاخ هم طرف اون شد چی؟ احتمالا شکایت و قانون و قاضی دیگه؟خب این حالت آخر اگه همه اینا هم حقی رو بهت ندادن چی؟؟؟؟!!!

آیا پا پس میکشین؟آیا قانع میشین که طرف مقابلتون حقه و شما ناحق؟حتی اگه اون لحظه مطمئن بودین ک حق با شماست،بازم میکشین کنار. یه درصد احتمال نمیدین مشکل از قاضی هس ،حتی اگه اون قاضی به عدالت شهره باشه.اصن قاضی به کنار به قوانین چی،شک میکنین یا نه؟

به قول مدیری صحبت از قوانین شد.یه بحث مفصل درمورد قوانین خواهیم داشت.

میخوام بگم خیلی چیزا که مطمئنیم درسته ولی اشتباه تعریف شده.سریع نباید بگیم چشم باشه و کنارش بذاریم.احتمال خطای جامعه،خطای قانون،خطای قاضی،یا حتی شاید خطا نباشه.شاید عمدا یه چیزی باشه ب ضرر ما ولی به نفع فرد یا گروهی دیگه.

دقیق تر یعنی حتی تمام جهان طرف مقابل باشن و تو یه طرف بازم احتمالش هس حق با تو باشه.

چه بسا همون قاضی القضات معروف هم کرم داشته باشه.

هیچ چیز بعید نیس.

تو این مواقع که دستت ب هیچ جا نمیرسه فقط میتونی فحش بدی،فحش ناموسی ، بدترین فحشی که ب ذهنت میاد.به هر کسی که دلت میخواد.تا خالی بشی.حتی فحش به اونایی که شاید تا چند لحظه پیش عاشقشون بودی و میپرستیتشون.

بهشون بدون هیچ پرده‌ای بگو فا.ک یو مادر فا.کر.بلکه از رو برن


در اوج فلاکت چه باید کرد؟ آیا باید دستمال به درخت بست؟آیا باید مشکلو رو کاغذ نوشت و داخل درز دیوار گذاشت،یا شایدم داخل چاه؟شایدم باید بست به درخت کریسمس تا بابا نوئل بیاد بخونه بلکه حلش کنه؟ اگه مشکل حل شدنی نباشه چی؟حالا مشکل نه یه آرزوی محال؟اونموقع چی؟بابا نوئل کاغذو برمیداره یه پیچ و تابی به سیبیلش میده،و یه اممممم میگه بعد کاغذو لول میکنه میکنه تو گونی!! آره دیگه مثلا اگه من بنویسم بابانوئلااا من ازت درخواست دارم مثلا همین امشب یه زن با سه تا بچه
توجه کردین که این دوستان جذاب چقد متنوع هستن.سیل،زلزله، آتشفشان، سونامی، طوفان. همینا ک ب بلایای طبیعی معروفن. نمیدونم دقیقا فازشون چیه.هدفشون چیه،اصن اینا چند درصدشون عقل هس چند درصدشون احساساته؟ شبیه مافیا و قاچاقچیا و این قاتلا خبره عمل میکنن.با هرکی پدرکشتگی داشته باشن میکشنش ،حالا هرکی هم جلوشون باشه اونم ب درک واصل میکنن. اصن اینارو کی اجیر کرده!!؟؟ پولشونو کی میده؟ فک کنم مثلا یکی هس میگه آقا یا خانم سیل شما برو فلانی فرزند فلان رو تو فلان‌آباد

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چاپ سررسید 99 - سالنامه 1399 - سررسید 1399 - سررسید اختصاصی 99 محمد تاج مزینانی - MTM پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان Dasart گل ها خاتم گرافی